۱۳۹۲ بهمن ۱, سه‌شنبه

شیراز و جنوب - عید 92

از باحالترین سفرهای تفریحیم بود. سفر یهویی و 1 هفته ای.


 3 فروردین 1392 حرکت کردیم . 4 نفر بودیم ولی اونجا هم آشنا پیدا شد که چند روز رو باهم بودیم. اینجا اولین توقف گاه بود . مرودشت شیراز در نزدیکی پاسارگاد. یه شب اینجا خوابیدیم که نابود شدیم . چقدر سرد بود . چادر کناری خبر نداشتیم آرش و خونوادش بودن. شب زن عمو و ممدرضا از لهجه کاشونی ما چقدر خندیده بودن. :)))))
من - مجتبی - بهروز - بهنام - آرش


پاسارگاد آرامگاه کورش بزرگ . چقدر آهنگ کوروش صغیر از حامد فرد رو گوش دادیم.



بهروز - آرش - آرمین -مجتبی - من

این عکسای یهویی همیشه قشنگ ترینها میشه


چند نفر توی این عکس خوابشون برده بود :)))

یاد اون خونه دربست هم که گرفتیم فراموش نشه . (کلی خاطره توش بود . برنج نمیخوام زیاد و قه قه کردنا و هنگ کردنا و ...)

اینجا نقش رستم . یا به قول یکی از بچه ها رخش رستم :)
عجیب ترین مکانی که تا بحال دیدم.
مقبره ی خشایار شاه و داریوش کبیر و داریوش دوم و اردشیرشاه و .... وکتیبه های راوی جنگ ها و تاج گذاری این شاهان


همه ی نفرات



تخت جمشید که دیگه تعریف کردن نداره . همه با عظمتش آشنا هستن . چیکار کردیم با موهای این پسره :))

واسه ایرانی ملاک هر نفره - که رو سینش پلاک فروهره


به یاد ایامی که تخت جمشید رو طراحی میکردیم...

شیراز پس از کلی دربه دری یه پارک پیدا کردیم. بعد از چند شب کم خوابی اینجا جبران شد . چادر زیر درخت

ارگ کریم خان زند
سرباز کریم خان زند

یاد این شعر حافظ افتادم که میگه:
*********************   -    ***************حافظا

داداش امام رضا . شاهچراغ
تنها جایی که در طول سفر کاشونی دیدیم.
خونه های اینجا هم خوب بود . همش ویلا و جیلا :)))

باغ عفیف آباد انصافا قشنگ بود . ضرر نکردیم



حمید را تماشا کنید ...:)))

بعد از کازرون رسیدیم بندر بوشهر . خیلی شلوغ بود . یه شب خوابیدیم.

ولی میان راه نزدیک بندر دیلم یه جای بکر پیدا کردیم . با ساحل صخره ای و آب تمیز واسه شنا

یه جزیره هم پیدا مپکردیم...:))


اینجا خیلی حال داد . باغملک .
فکرشو نمیکردیم اینقد قشنگ باشه.
این آب چقدر خستمون کرد . ولی آب بازیش خیلی خوب بود.


چقدر یک دو سه کردیم تا یارو یه نگاه به شیرجه ی بهروز بکنه . ولی نکرد...
20 بار پرید . هر دتاشون تو عکس هستن :)))

از خوشمزه ترین کباب هایی که تو عمرم خوردم. نون داغ کباب داغ

چادر بهبهان که میگن اینه ...:)))
این چادر کلی خاطره داره .بچه ها فقط به دنبال زیپ بودن :))
 سد کارون 3

چقدر پریدیم . چقدر خندیدیم.
حیف نمیشه اینجا بعضی پریدنا رو بذارم . عکساش کشته میده...

و انتهای سفر دیدار هم خدمتی بهنام و خرید گز در شهر بلداجی . 
قبلش هم یه شهر کوشکی بود که خیلی باهاش گریه ی شوق کردم . ترکیدیم از خنده :))
البته شهر لردستان هم همین نزدیکیا بود ولی پیداش نکردیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر