۱۳۹۲ دی ۲۰, جمعه

آلبوم 2 (با دوستان تا سال 1391)

اینم یه روز خوب . 25/12/90 شبش حسنک بار زده بود که بره کرج گفت میایید . ما هم که بیکار این کارا با بهروز راه افتادیم.
بار رو که خالی کردیم در راه برگشت اینجا واستادیم واسه صبحونه . بچه **** بهروزه اینجا یه جمله گفت که به نظر من بهترین جمله ی سال 90 بود . من که کف زمین میغلتیدم.
آپارتمان کناری ... بی تمبوره.......:))))))))))))))
ماشین هم اون پشته


اینم 14/3/1390 قتلگاه .

1389 کنار درخت اناری که مار داشت :))))

غوله آخره تو شهر. 1389

این عکس هم فسیله . فروردین 1388 . چقدر بچه بودیم. 

آذر 1389 . سرباز بودم . سریچه 

 واییییی چه حس خوبیه منتظر تعطیلی باشی که بری مجد آباد سانس جوجه.
این تحریم ها هم بساط مارو هم جمع کرد.
فقط یه هفته یا دو هفته نبود . یک سال و نیم الی دو سال کارمون بود.
همش همین شکلی.





اینم یه فسیل دیگه .فکر کنم 1387 بود. توی راه نشلج . همش باید از کفشم جای پایه دوربین استفاده کنم . بهترین روشه. 

1383 . در کنار دوست صمیمیم زنده یاد  میلاد عرب نیا
چه خاطراتی داشتیم. 

1390 سالن ورزشی 

15 دی 1389 بازگشت هادی.
عباس چه بزرگ شده بود .
تهران هم عجیب شلوغ بود :)))


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر