۱۳۹۴ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

زمستان 94

زمستون سرد و بیخود بدون هیچ بارندگی
مجبوریم خودمون تنوع بدیم
آبگرم رفتیم و اما یکی دلش همش نیاسر بود. بخصوص پای داربست فلزی و کلید و آقا مهدی با 90 فقره دزدی خخخخ
راننده وقت رفتن نزدیک بود نیاسر رو حجله بارون کنه


واقعا یه مدت اینجا چقد صفا میداد
همه باحال علی الخصوص الف کاف :)))
اینم جوجه خیار که یه لقمش خیلی شور بود :))))
و البته نون خشکی که از پنجره افتاد بیرون


الف: خیلی گرمه س : خوب از کنار بخاری برو  الف : نه لباسه رو میگم خخخخخ 
این روزها هم آغاز عبارت اوووووووووووووووووسشر :)))))


اینم ابوالفضل خان که با شرکتشون بیخیال ما نمیشه


باغچه بی بی با مدیریت جدید و وای فای بهتر :))
نفر چهارم که دستش پیداس راننده تانکه


شیرمهباد و دیدار دماوند
انار حال داد و سراخی که م ه نمیتونست بره داخلش
سر نمیرفت و پا هم که میرفت چیزی نمیدید :)))
دمپایی هم سرما از داخلش رد میشد و پا سردش نمیشد


اولین سفر بعد از صلح
شکستن نردبون و صدای پیسسس نوشابه


خدایی جوجه خیلی بود. مرجوعی داشت





همینجوری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر