۱۳۹۴ بهمن ۱۹, دوشنبه

سفرنامه کربلا - 1394

خوب امسال هم قسمت شد برای سومین سال  اربعین در کربلا نایب الزیاره دوستان باشیم
جمع بهتر از سال گذشته بود
امسال با برنامه ریزی و آسایش بیشتری به راه افتادیم و خدا رو شکر خوش گذشت
جمع خیلی خوبی بود


دو شب اول در شهر کاظمین
هتل عالی بود فقط اولش وای فایش اذیت کرد خخخخ
بعد که راه افتاد وای فای بچه دار شد. مورد داشتیم دوربین گوشی آپدیت میکرد
برنامه سامرا که چیده شد کلیپای داعش اومد روی گوشیها :)))

نمای زیبای هتل
و در عین حال ترسناک


بچه راوندیا شاد و خرسند


بابا این سید عمار و رفقاش خیلی ایول دارن
انگار از ما خسته نمیشن


اون پسر گوگولی همسایه هم خیلی باحال بود
آخرش هدیه هم واسم آورد


دمش گرم مودم هم واسمون آورد
باحال ترین جای سفر سینه زنی اینجا و مداحی حسین جون و بعد گروه تواشیح مولا مولا
چند نفر توی دیوار . چندتا شید زمین . چندتا زیر پتو


قبرستان وادی السلام بزرگترین و عجیب ترین قبرستان جهان


مقبره پیامبران هود و صالح

بیچاره همه چیز روی زیباییش تاثیر داشت :)))


برای رفقا قبری ساختم هر چند که این کار یه سنت خرافی هست


و....حرم مولا


اینجا مفقودی مسجد کوفه رو بعد از ساعتها پیدا کردیم
پیدا شده بود چقد توپش پر بود
منو قانع کرد


واقعن ایوان نجف عجب صفایی دارد


صبح فردا مسجد سهله و حرکت به سمت کربلا


یه گروه دیگه هم بهمون اضافه شد و حرکت...


هادی که هیچی یادش نبود من باید یادش مینداختم
سید کریم خیلی خونه رو زیبا تر کرده بود



 عباس هم مسئول صلوات
همش کوله اشتباه کول میکرد و میگفت چه سنگینه


215 تا صلوات با صلوات شمارتوی دستش فرستاده بود گفتیم ساعت چنده گفت 2 و ربع خخخ
زیبای خفته :)))

حرکت کردیم و رسیدیم به پل یا همون سبع الگنترا
اینجام گروه سرود تشکیل شد
چه حالی داشتن هفت بار رو رفتن
. به قول اوس عظیم اون وسطه پل یه نرمه میخواست بکشی تا پا اذیت نشه :)))


ولی فرهنگ سازی خوبی شد اینجا
پارسال دهنمون سرویس شد ولی امسال زیاد بودیم و ملت هم اومدن
یکی هم خاکشو پاکت کرد برد تبرک


ولی پرچممون تک بود


توی حسینیه کنار پل هم عزاداری شد
مداح با پارچ واسش آب آوردن
زیر پتو رفتن بعضیا
یارو فکر میکرد دایناکورد داره تنظیم میکنه


چی توز هم اینجا بود
یه شب عمود 561 یه جوشکار بردمون
زیاد جا نداشت ولی دمش گرم
بلندگو رو هم جا گذاشتن و باعث شد فرداش داغون بشن


ابو عبدالله هم که شرمندش شدیم
شب قبل اینهمه راه اومد واسمون
از عمود 827 برگشتیم 806 تا بریم پیشش
میگفت منتظرتون بودم.


با هادی بردمون وی آی پی مضیفش
مهمونای ویژه داشت
عجب سفره ای...


حالم خراب بود
5 تا پرتقال و 2 تا موز روبراهم کرد
شب هم که توی اتاق امیر و نظام غوغا کردن
اون عربه اونجا رو میخواسم خفش کنم با طرز فکرش


و بالاخره قرار گاه عمود 1041
مدینه الامام حسن



عجب غذا و صف غذایی
و عجب نظمی در غذا دادن به اینهمه جمعیت
میدادن تا زائر تموم بشه نه اینکه غذا تموم بشه


یه حموم آب سرد هم با سنجد رفتیم که اون دوباره اون صبح رفت خخخخ
البته یکی دیگه هم طبق معمول خودکارش جوشید


در کربلا
خیلی شلوغ تر از پارسال


حاج مکی رو من یکی شرمندشم


ماساژور هم قلقلک میداد :))))


یه دوست خیلی خوب
جمیل جان
فصلی نیست و همه سال جویای احواله


و روز اربعین
یه حرکت بیرحمانه در روز آخر که کوفتم کرد کل سفر رو
ما گفتیم سرما خوردگیه ولی 40 بود
بلند میشدم میفتادم. 18 بار تا شب .....
چیزی توی شکم نبود دیگه


دمشون گرم جمیل و حاج مکی و ابومفید. وگر نه من اونجا موندگار میشدم


و چه سامرایی رفتیم
شده بود مثه اطرافیان مسلم بن عقیل
آآآآآی راه رفتیم
غصه یارو رو خوردم که به مهمانپذیر سامرا نرسید
علی و محمد تقی هم بیچارها گیر ما افتاده بودن




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر