برنامه ریزی شده بود واسه مسافرت تفریحی
کنسل شد و بعد دوهفتش یهوویی گتن جایگزینش بریم مشهد
این شد که چهار نفری حرکت کردیم
همون رسیدیم نماز جماعت اول توی رواق دار الرحمه علی آقا رو روئیت کردیم
خدا اون پسر صف جلوییمونم شفا بده
به حاله پدرش غصم شد

بعد از گرفتن هتل شب اول با شکم خالس رفتیم هتل مشهد
این قیمت رو نمی ارزید
بعد از یه استخاره لعنتی اومد این سفر :))))
ایشالا یه همسر خوب قسمتش بشه
رستوران الماس
اون پیرزنها که میومدن توی بوفه و یه زیر دستی ماکارانی میخوردن عذابمون میدادن
خیلی
نمیدونید چه حسه بدی بود
هوا شدید سرد بود
سلمان رو خوب شناختیمش
مخصوصن موقع برگشت توی ماشین :)))
شبها هم بره هاشو در میکرد :)))
یه شب هم یه ثانیه کم آورده بود اعصاب نداشت
شبها هم بره هاشو در میکرد :)))
یه شب هم یه ثانیه کم آورده بود اعصاب نداشت
لایو ایستوری هم خیلی حال داد
مخصوصا اون شب برفی
بارش برف توی حرم خیلی حس خوبی بود
توی دو کلمه بخوام بگم میشه : ( یخ در بهشت)
یکی از رهاوردهای سفر رو بیت افتادن و دوتا ترک دیس دادن بود :)))
چهار برگ رو ک نگووو
شاهرود رستوران اولی ک افتضاح
فقط نگاه به خورشت سبزیاش کردیم و بس
مجبور شدیم تا قشنگ بپرسیم تا اینکه اون سرباز کبابخونه درباری رو پیشنهاد داد
خداییش عالی بود
حیف که میکس چهار نفرش رو نخواستن
دمشون گرم . باز راهمون خورد دوباره میریم
اینجا هم خوب بود
اون پیرمرد و حالش و حرفاش
این عکس روهم گرفتم یادگار بمونه











هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر