۱۳۹۵ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

سفر لرستان تابستان 1395

خیلی گفتن یه بار با هم بریم
عید فطر چند روز تعطیل بود
علی رغم میل باطنی راه افتادم. هر چند موقع حرکت بابت الاف کردنهاشون میخاسم نرم.
واسه این بچه ها غصم شد :)))


مستقیم آبشار بیشه
علی تو ماشین خواب بود سگ چبش کرد :)))


تشکر از دوستانی که از اطراف و اکناف تشریف آورده بودن.
نصرآباد . نوش آباد . دوستان تلگرامی و اینیستاگرامی خخخ



حیف که توی آفتاب بود. ولی ژست عکاسی زیاد دیدیم.
آبمیوه و میوه رو هم ندادن.



بدون شرح . اذون گفتنش رو پسندیدم. بدون اعتنا به محیط و اطراف.


چه لیز بازی کرد. مثل باد معده صدادار خورد زمین.
شانس آورد نرفت تو رودخونه. شنا هم که بلد نبود.
بازم شکر بهروز رفت کمکش کرد. هر چند منم رفتم کمک بهروز خخخخ


آبشار نوژیان طبق معمول حال داد.
شیرجه های افسانه ای پدرام رو نگو :)))



بچه هامون یه اکبر جوجه خوشمزه هم خوردن
خخخخخخ

برو بچ باحال درود و دزفول.
طبابت هم کردیم واسشون


بازی مارک. 
حیف که یکم شر و شور بودن.
امامزاده آب سفید اینجورشون کرده بود :)))


کاظم آباد یادم رفت. چقد گوشت گرفته بودن. لامصب تو دهن آب میشد :)))

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر