قرار بود اوایل ماه رمضون بریم اما نشد و افتاد به آخرش
4 روز تعطیلی بود
شب بعد از بازی باریج و لتحر و پیام زیدی حرکت کردیم
چقد روی مخ ممد رفتیم تا 5 نفر کامل بشیم
دو ساعت پیام و عکس و مکالمه تا آخر شد
ساعت 2.5 حرکت
شب پارک خوانسار
آبشارمون هنوز باصفا بود
شب اینجا یکم استراحت کردیم :))))
از 8 شب تا 10 صبح خخخ
عجب شبی
چقد این لرها خوش صدا بودن :))) بچه دار شدیم تا صبح
خداییش هیچیشونم نمیشد گفت . چه سبیلایی
تو رودخونه هم به التماس کردن به خدا افتادم
ضمنن بسیجیان محترم هر جا رفتید کارت بسیج همراهتون ببرید
آبشار نوژیان. بیشترین صفا رو داد
البته به من . نه اونا که آیفون 6 انداختن توی آب :)))
عکس قبل از حادثه
عجب آبی داشت . یاده جزایر مالدیو و بورابورا که سالهای قبل رفته بودم افتادم
نوژیان جاده زیبایی داشت
ولی امان از جاده بیشه تی
بدترین جاده ای که تو عمرم رفته بودم
شامپو هم خریده بودیم :)))
اینجا بود که به خانواده پاسداران ارادت پیدا کردیم
روی کوهها هم پر از برف حال میداد سرشیر بخوری :))) خخخ
یه خلاصه از سفر هم بگم
درود آبشار بیشه درود آبشار نوژیان درود بیشه تی درود دره تخت و .....
عجب پارکی بود . تیری جی و مخصوصا اون غذاخوری کنارش :))))













