چالکمون
4 مهر 1393
پنجشنبه جور شد که یهو بریم
بهروز . رسول . حجت . علی . روح ا...
از همون اول وظیفه حمالی رو به عهدش گذاشتیم
یه صبحونه خوب
قرار بود بیشتر نریم تا گله بز کوهیا برسن
ولی نذاشتن
این بیچاره هم داشت به غلط کردن میوفتاد
واسمون آشپزی میکرد . چایی و آتیش میذاشت و ....
میگف کونم نمیرسه . گف خوب بذار آفتاب عین خرمالو برسه
دیگه نشد تحمل کنه و گفت کلاغ که پیر میشه....
یکی هم در حده دماوند امکانات داشت
پر رو نمیخواست هندونه رو بیاره
نمیدونست هندونه به جز خوردن قابلیتای دیگه هم داره :)))))))
یکی هم در حده دماوند امکانات داشت
تریپ در حده کلیمانجارو
وااااااااااایی هندونههههههههههههههههههههههه
خدایا شفام بده ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
متنو داشتی تو کوه پیچید
خخخخخخخخخ
دستاتو شستی ؟؟؟؟؟ بیشی سره جات عفونت
یارو زودتر رفته بود بهروز میشکست میخورد
آخ آخ هندونه رو :((((((((((
گردو خوردنش لنگ نمیشد
عین معتادا سیخ بدست
سابقه داشت
مهدیار رو میبرد بالا
دنبه به دست فقط کله رو میزد زیره چوب
نخست وزیره فقیده پاکستان کی بود؟؟
همون شوهره بی نظیر بوتو....
از گوگل بپرس
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
سگ بهاییییییییی
دیشب دیدم . هیچی توش نیس. یه مشت شرهه مرهه و چربی مربی
دگه اگر اینجا هندونه رو شهیدش نمیکردیم خودم وارد عمل میشدم
اینجا هم لوکیشن واسه کلوزآپ
اووووووووف .چقد گردو . غصشو نخووووووووورررر
ای جااااااان
چوبه هم اینجا نشکست
اسمه اینارو ما نفهمیدیم چی بود
فک کنم زعفرون کونی بود
نه نه نه . زعفرون کوهی
ک..خل وسطه سنگا بودن
تا الان که این پستو گذاشتم دنگه بیچاره رو بهش ندادم
شایدم ندادیم
